آموزه‌ اس ای ای: شهروند جهانی شدن

آموزه‌های اجتماعی، عاطفی و اخلاقی، دانشگاه اموری، چهارچوب خلاصه شده

آموزه‌های اجتماعی، عاطفی و اخلاقی برنامه‌ آموزشی هستند که توسط مرکز علم تعمق و اخلاقیات مبتنی بر شفقت در دانشگاه اموری طراحی شده اند. هدف این برنامه پرورش افراد و گروه‌های اجتماعی و جوامع گسترده‌ای است که از سلامت عاطفی برخوردار باشند و از لحاظ اخلاقی احساس مسئولیت کنند. در این بخش که سومین و آخرین قسمت آموزه‌ اس ای ای: شهروند جهانی شدن است، می‌آموزیم چگونه کل دنیا به هم وابسته است، چگونه همه موجودات یک آرزوی مشترک برای دست یافتن به شادی دارند و ما چگونه می‌توانیم برای تغییر به یک سطح جهانی مشارکت کنیم.

دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم به طرز فزاینده‌ای پیچیده، جهانی و از درون وابسته است. همه چالش‌هایی که نسل‌های کنونی و آینده با آنها مواجه می‌شوند به‌طور طبیعی گسترده و دور از دسترس‌اند.  قطعاً حل کردن آنها به روش نوینی از اندیشیدن و حل مشکلات نیاز دارد که مبتنی بر همکاری میان رشته‌ای و جهانی‌گرا باشد. برای تعامل با جهان شفقت به تنهایی کافی نیست. لازم است که شفقت را با تصمیم‌گیری مسئولانه ادغام کنیم تا با درک درستی از سیستمی که در آن زندگی می‌کنیم همراه باشد.

ممکن است ابتدا قلمرو جهانی دلهره‌آور به نظر برسد، اما براساس همان علم و مهارت‌هایی بنا شده است که در قلمرو فردی و اجتماعی وجود دارد، فقط در گروه‌های اجتماعی، جامعه و جوامع جهانی ما گسترش یافته است. نشانه‌ آن عبارت است از اینکه ما همانطور که می‌توانیم رفتارهای خودمان را درک کنیم قادر به درک رفتارهای دیگران نیز ‌باشیم. ظرفیت درک اینکه چگونه این سیستم‌ها کار می‌کنند نیز درونی است. با تعمیق این آگاهی و استفاده از تفکر انتقادی در موقعیت‌های پیچیده، احتمال پدیدار شدن تعامل اجتماعی وجود دارد. حل مشکلات به روندی جامع‌نگر تبدیل می‌شود، اجتناب از تمایل به تقسیم مشکلات به بخش‌های کوچک بی‌ارتباط.

می‌توان قلمرو جهانی را در موضوعات زیر بررسی نمود:

  • قدردانی از وابستگی درونی
  • تشخیص انسانیت مشترک
  • تعامل با جامعه و جهان 

قدردانی از وابستگی درونی 

 وابستگی درونی عبارت است از پذیرش این امر که چیزی بدون وجود زمینه قبلی اتفاق نمی‌افتد، هر اتفاقی به طیفی از اتفاقات و حوادث دیگر وابسته است. اگر نگاهی به غذای ساده‌ای که می‌خوریم بیاندازیم، درمی‌یابیم که از طیف وسیعی از منابع درست شده و افراد بسیاری در آن دخالت‌ داشته‌اند. وابستگی درونی عبارت است از اینکه تغییرات در یک محدوده به پدید آمدن تغییرات در سایر چیزها منتهی می‌شود. تأثیرهایی که دلائلی به همراه دارند، و می‌توانند ناشی از دلائل و شرایط متعدد باشند.

هدف از بازتاب بر وابستگی درونی این نیست که فقط بفهمیم که سیستم جهانی چگونه کار می‌کند، بلکه هدف این است که علم را با خودمان، دیگران و کره خاکی که در آن زندگی می‌کنیم مرتبط کنیم. ما می‌توانیم وابستگی درونی را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار دهیم:

  • درک سیستم‌های وابستگی درونی
  • افراد در متن سیستم‌ها

درک سیستم‌های وابستگی درونی عبارت است از تغییر تمرکز از یک «درونی» و «دیگر» به سیستم‌های وسیعتر «بیرونی». ما آگاهی‌مان را به سمت درک اصول وابستگی درونی و سیستم جهانی، مثل علت و معلول، سوق می‌دهیم.  با افراد در متن سیستم‌ها، تشخیص می‌دهیم چگونه وجود ما و سایر افرادی که در اطراف ما هستند، به‌طور پیچیده‌ای به طیف وسیعی از حوادث، علل و مردم دور دنیا وابسته است.

درک سیستم‌های وابستگی درونی

 وابستگی درونی طبیعت و واقعیت بنیانی زندگی انسان است. هیچکس نمی‌تواند زندگیش را بدون حمایت تعداد بیشماری از افرادی که کار می‌کنند تا نیازهای بنیانی مثل غذا، آب و پناهگاه را فراهم کنند و حمایت انستیتوهای بیشماری که کارهای بنیانی مانند مسئولیت تحصیل، اجرای قانون، دولت، کشاورزی، حمل و نقل، مراقبت‌های بهداشتی و غیره را بر عهده دارند، زندگی کند. بحران‌های اصلی و عامی مانند رکود اقتصادی بین‌المللی سال ۲۰۰۹-ـ ۲۰۰۷، مسائل روبه افزایش در خصوص تغییرات اقلیمی و جدال خشونت‌آمیز جهانی نشان‌ دهنده این وابستگی درونی اقتصاد و سیستم زیست محیطی در سطح جهانی است.

 در جوامع سنتی، احساس ارتباط با دیگران عمیقاً در زندگی روزانه ایجاد شده بود. زنده ماندن اغلب وابسته بود به، به اشتراک گذاشتن یا تبادل منابع و سایر همکاری‌های اجتماعی از کشت غلات گرفته تا ساختن سازه‌ها و جنگ با شکارچیان. از زمان انقلاب صنعتی، که با آرزوی بهبود شرایط اقتصادی اتفاق افتاد، حرکت ما بیشتر شد و از جامعه منفک شدیم. این منجر به ایجاد این خیال شد که ما غیروابسته‌ایم، این امر تا به آن اندازه ساده شد، که باور کردیم وقتیکه به سن بلوغ برسیم، دیگر به دیگران نیاز نداریم. این احساس نادرست بی‌نیازی ناشی از رشد عزلت گزینی روانی و اجتماعی است. ما موجودات اجتماعی هستیم که زندگی و تندرستی آنها به شدت وابسته به ارتباط با دیگران است.

افراد در متن سیستم‌ها

برای آنکه درکمان از سیستم‌های وابستگی درونی معنی پیدا کند، لازم است تا آن را از طریق نگاه به اینکه چگونه می‌توان درون تصویر بزرگتری قرار گرفت کامل کنیم. این به ما کمک می‌کند تا با این تمایل که اشتباهاً خودمان را غیرمرتبط یا غیروابسته به یک سیستم بزرگتر ببینیم، مواجه شویم. در اینجا، ما ارتباط‌‌مان با سایر انسان‌ها و پیچیدگی این ارتباط را مورد بررسی قرار می‌دهیم. نتیجه سه لایه زیر است:

  • حس واقعی قدردانی نسبت به دیگران در سطحی منظم
  • آگاهی عمیق‌ از پتانسیل‌هایی که برای شکل دادن به زندگی دیگران داریم
  • آرمانی رو به رشد برای عملکردی که متضمن تندرستی وسیعتر است

ما کارمان را اینطور شروع می‌کنیم که ببینیم چگونه رفتار ما بر دیگران و رفتار آنها بر ما تأثیر می‌گذارد. می‌توانیم این کار را با تهیه یک لیست و مرور دائم آن شروع کنیم. به‌جای آنکه بر افرادی که در قلمرو اجتماعی می‌شناسیم متمرکز باشیم، در اینجا طیفی بسیار وسیعتر را می‌افزاییم که عبارتند از: افراد، گروه‌ها و سیستم‌های اجتماعی که شاید شخصاً آنها را نمی‌شناسیم. این را درک کنیم که ما نمی‌توانیم بدون حمایت تعداد بیشماری از افراد رشد کنیم ـ چه برسد به اینکه زنده بمانیم ـ بنابراین قدردانی واقعی از دیگران ضرورت دارد.

در گستره وسیع شبکه مردم، هر فردی که از زندگی ما حمایت می‌کند نقشی بر عهده دارد. وقتیکه این امر را تشخیص دهیم، احساس متقابل پیدا می‌کنیم. ما دیگر نیاز نداریم که دقیقاً بدانیم دیگران چگونه به ما منفعت می‌رسانند، پیش از آن این را می‌پذیریم که به احتمال زیاد منفعتی در بین است. همچنان که این آگاهی افزایش می‌یابد، طبیعت منفعت متقابل و دوجانبه ارتباطات به آرامی بر دیدگاه محدود رقابت خودمحورانه توفق پیدا می‌کند. ‌این احساس افزایش یافته ارتباط با دیگران توانایی‌مان را برای لذّت بردن از همدردی افزایش می‌دهد و مستقیماً با تنهایی‌مان مقابله می‌کند. این برای ما فرصتی ایجاد می‌کند تا از موفقیت دیگران خوشحال شویم، و پادزهری برای دشمنی و حسادت و انتقاد شدید از خود یا مقایسه‌ غیرواقعی خودمان با دیگران ایجاد می‌کند.

شناخت انسانیت مشترک

درک غنی‌تر از وابستگی درونی، بخصوص زمانیکه با مهارت‌هایی که در قلمرو اجتماعی توأم با نگرانی همدلانه ریشه دارند، همراه شود باید به حس نگرانی بیشتر نسبت به دیگران و شناخت روش‌هایی که ما همه از درون به هم وابسته‌ایم منجر گردد. این می‌تواند با پرورش صریح شناخت انسانیت مشترک نیرو گیرد، گسترش یابد و تقویت شود. ما در اینجا با تفکر انتقادی در تعامل هستیم تا تشخیص دهیم چگونه، در سطح بنیادی، همه انسان‌ها اشتراکات خاصی در خصوص زندگی درونی و شرایط زندگی‌شان دارند. با این روش، می‌توانیم نسبت به هر فردی هر کجا که باشد، حتی آنها که از ما دورند یا خیلی متفاوت به نظر می‌رسند، قدردان باشیم و احساس همدردی و شفقت ایجاد کنیم. ما انسانیت مشترکمان را از طریق دو موضوع بررسی می‌کنیم:

  • قدردانی از برابری بنیانی همه 
  • قدردانی از چگونگی تأثیر سیستم‌ها بر رفاه  

قدردانی از برابری بنیادی همه زمانی است که تشخیص می‌دهیم همه افراد ـ از دوستان و خویشان گرفته تا غریبه‌هایی که در آنسوی این کره خاکی زندگی می‌کنند ـ به‌طور یکسان در آرزوی شادی‌ و برخورداری از رفاه‌‌اند و از رنج اجتناب می‌کنند. قدردانی از چگونگی تأثیر سیستم‌ها بر رفاه این است که تشخیص دهیم سیستم‌های جهانی می‌توانند با اتخاذ ارزش‌های مثبت یا تداوم اعتقادات مشکل‌ساز رفاه را افزایش دهند یا به خطر بیاندازند. 

قدردانی از برابری بنیانی همه

ما تشخیص برابری اساسی بشریت را به افراد خارج از جامعه نزدیکمان گسترش می‌دهیم. سرانجام، این تشخیص‌ را به کل دنیا گسترش می‌دهیم. ما این کار را از طریق متمرکز ماندن بر آنچه می‌خواهیم با سایر انسان‌ها به اشتراک بگذاریم، مثلاً امید به رشد و آرزوی اجتناب از پریشانی و نارضایتی، انجام می‌دهیم. این به ما کمک می‌کند تا جانبداری و تمایل به ‌اهمیت ندادن نسبت به نیازهای دیگران را کاهش دهیم. 

با شناسایی شباهت دیگران، می‌توان «در گروه ما»‌ را گسترش داد تا افرادی با ملیت‌ها‌، قومیت‌ها یا مذاهب متفاوت را در بر گیرد. این قابلیت به شیوه‌های متفاوتی در جامعه نمود پیدا کرده‌است، از اهداء خون گرفته تا هدایایی که پس از یک حادثه طبیعی به منظور کمک کردن داده می‌شود، تا اعتصاب در برابر بی‌عدالتی نسبت به گروهی که فرد متعلق به آن نیست. مهارت قدردانی از وابستگی درونی و نگرانی همدلانه برای دیگران می‌تواند مانند پادزهری برای بسیاری از مشکلاتی که در ارتباط با دیگران داریم عمل کند، مواردی مانند جانبداری، احساس دوری و بی‌توجهی نسبت به مشکلات افرادی که در حلقه نزدیکانمان نیستند.

وقتیکه فقط بر خودمان متمرکز هستیم، دنیا به نظرمان کوچک می‌رسد و مشکلات و دل‌مشغولی‌هایمان بسیار بزرگ به نظر می‌رسند. اما وقتیکه بر سایر افراد متمرکز می‌شویم، دنیا وسعت می‌یابد. مشکلات ما به حاشیه ذهنمان رانده می‌شوند و به نظر کوچک می‌رسند و ما ظرفیتمان را برای ایجاد ارتباط و رفتار مشفقانه افزایش می‌دهیم.

قدردانی از چگونگی تأثیر سیستم‌ها بر رفاه

سیستم‌ها می‌توانند رفاه را در سطوح فرهنگی یا ساختاری ـ از طریق ارتقاء ارزش‌های مثبت، یا تداوم دادن به اعتقادات مشکل‌ساز، نابرابری، تعصب، جانبداری یا طرفداری، افزایش دهند یا آن را به خطر بیاندازند. ما می‌توانیم مثال‌هایی از تاریخ و حوادث کنونی بیاوریم تا بتوانیم تأثیر چنین سیستم‌های مشکل‌سازی را ترسیم کنیم. سرانجام، می‌توانیم این را بررسی کنیم که آیا تعصب و جانبداری واقعاً توجیه شده‌اند، یا اینکه همه انسان‌ها برای کسب شادی از حقوق مساوی برخوردارند.

ایجاد دامنه وسیعتری از همدردی حیاتی است زیرا به عنوان انسان، ظرفیت همدردی که با آن متولد می‌شویم به‌ خودی خود مقیاس بزرگ رنج  یا مشکلاتی که در سطح جهان وجود دارد را در برنمی‌گیرد. مثلاً، بیشتر ما عمیقاً تمایل داریم که از بین تعداد زیادی از قربانیان بر یکی از آنها تأکید کنیم. به هر حال، وقتی درباره ساختار و مسائل فرهنگی می‌آموزیم قدردانی و بصیرتمان نسبت به رنج و همچنین پیچیدگی پاسخ به رنج افزایش می‌یابد.

از طریق به رسمیت شناختن انسانیت مشترک، در عین حال که درک واقعی‌تری از انتظارات دیگران داریم، می‌توانیم بیاموزیم که چگونه با گروه‌های قومی و اجتماعی ارتباط داشته باشیم و با آنها همکاری کنیم. با درک وسیعتر از آنچه با دیگران به اشتراک می‌گذاریم، می‌توانیم به‌‌جای بی‌اعتمادی نسبت به تفاوت‌ها قدردان آنها باشیم، این به کاهش تعصب و انزواگزینی می‌انجامد. با این درک که چگونه بهزیستی افراد از طریق سیستم‌ها شکل می‌گیرد، همدلی‌ و تفکر انتقادی‌مان درباره راه حل‌های ممکن برای رنج انسان عمیق‌تر و فراگیرتر می‌شود. 

مشارکت اجتماعی و جهانی 

قدردانی از وابستگی درونی، سازگار شدن با روش‌هایی که ما از دیگران منفعت می‌بریم و تشخیص اینکه انسانیت مشترک ما می‌تواند احساسی از مسئولیت و میل به عملکرد بیافریند. پس از آن، امیدواریم محبّتی که از جامعه دریافت می‌کنیم را به آنها پس دهیم و به‌جای کسانی که در کشمکش‌اند و نیازمندند عمل کنیم. حال، ما چگونه می‌توانیم با سیستم‌های پیچیده یا در سطح جامعه و یا در سطح جهانی عمل کنیم؟

هدف اصلی از آموزه‌ اس ای ای این است که برای ما نیروی شناختی ایجاد کند تا پتانسیل‌هایمان را برای شفقت داشتن نسبت به شهروندان جهانی تشخیص دهیم. برای کسب آن، لازم است به بررسی دو مرحله پرداخته شود:

  • پتانسیل ما برای تأثیر مثبت بر تغییرات جامعه و جهان
  • اشتراک در راه‌ حل‌های اجتماعی و جهانی  

این دو مرحله به هم شباهت دارند، اما اولی به ما کمک می‌کند تا تشخیص دهیم که بر اساس توانایی‌هایمان و فرصت‌هایی که در اختیار داریم، چه کاری می‌توانیم انجام دهیم تا تأثیر مثبتی بر تغییرات بگذاریم. مرحله دوم به ما کمک می‌کند تا راه‌ حل‌های خلاقانه‌ای برای مسائلی که بر جامعه و جهان تأثیر می‌گذارد بیابیم.

پتانسیل ما برای تأثیر مثبت بر تغییرات جامعه و جهان

اگر بخواهیم در جامعه یا جهان اشتراک داشته باشیم و نیازهای آن را به گونه‌ای برطرف کنیم که هم برای خودمان  و هم برای دیگران سودمند باشد، و به ناامیدی نینجامد و واقع‌بینانه و مؤثر باشد، باید محدودیت‌ها و توانایی‌هایمان را تشخیص دهیم. این مهم است که درک کنیم همه چیز در کنترل ما نیست و برای حل شدن مشکلات عمیق به زمان نیاز است. این به معنی آن نیست که ما نمی‌توانیم در اقدامی مؤثر مشارکت کنیم. به‌علاوه، اگر زمانیکه با مشکلات مواجه می‌شویم احساس عدم قدرت کنیم، این ایجاد شفقت نسبت به دیگران و خودمان را بسیار مشکل‌تر می‌کند. زیرا شفقت ـ آرزو یا تمایل ـ مبتنی بر امید ـ برای بهبود رنج است یعنی اعتقاد به اینکه رنج می‌تواند خفیف شود. 

در عین حال که احتمالاً نمی‌توانیم کل سیستم را تغییر دهیم، اما می‌توانیم به شیوه‌ای عمل کنیم که بر تغییر عناصر اصلی درون یک سیستم متمرکز باشیم. این می‌تواند احساس قدرت ایجاد کند بدون آنکه در مشکلات موجود در سطح جهانی و سیستم‌ها غرق شویم. با شناسایی فاکتورهای اصلی جدید که بیشترین تأثیر را بر داخل سیستم می‌گذارند، می‌توانیم بر آن فاکتورها متمرکز شویم و بهترین نتیجه را کسب کنیم. همچنین، واکنش نشان دادن بر این حقیقت که اگرچه نمی‌توانیم تغییرات قابل ملاحظه‌، و سریعی، در مقیاس وسیع به دست آوریم، اما با تغییراتی در مقیاس کوچکتر، می‌توانیم تأثیر قابل ملاحظه‌ای بگذاریم. تغییرات مقیاس کوچک‌ کنونی، بعدها می‌توانند به تغییرات بسیار بزرگتری تبدیل شوند. تغییرات بزرگتر جمعی می‌توانند توسط اقدام‌های کوچک جمعی، مانند جدا کردن مواد قابل بازیافت از محل دفن زباله‌ها، ایجاد شوند. با درک کامل از سیستم‌های وابسته درونی، اطمینان حاصل می‌کنیم که عملکردها و رفتارهایی که در مقیاس کوچکتر انجام می‌شوند، حتی اگر مستقیماً نتایج آنها را نبینیم، زمینه‌ را برای تأثیر بزرگتر آینده ایجاد می‌کنند.

لازم است که مشکلات پیچیده اجتماعی و جهانی به بخش‌های کوچکتر تبدیل شوند تا بتوان آنها را تجزیه و تحلیل  و با آنها تعامل کرد. وقتیکه می‌بینیم که چگونه عملکرد ما می‌تواند بر اجزای کوچکتر مشکلات تأثیر بگذارد و چگونه این اجزاء دروناً با سیستم‌های بزرگتری مرتبط‌‌اند، [علاوه بر] اعتماد به نفس حس فاعلیت و توانمندسازی پیدا می‌کنیم. برای چنین شرایطی ما به مهارت‌ تفکر انتقادی نیاز داریم. در اینجا تفکر انتقادی شامل تمرین فکر کردن درباره مشکلات پیچیده است آنچنانکه ارزش‌های اولیه انسانی آنها را تعیین می‌کنند. اگرچه، این تضمین نمی‌کند که عملکرد ما توسط دیگران مفید تلقی شود، اما تفکر انتقادی احتمال دستیابی به نتیجه سازنده را افزایش می‌دهد. 

 تعامل در راه‌حل‌های اجتماعی و جهانی

 حتی اگر دستیابی به راه‌ حل‌ها در قدرت ما نباشد، اما هنوز می‌توانیم در خصوص مشکلات و راه‌ حل‌های ممکن تأمل کنیم. می‌توانیم برای کاوش در مسائلی که با آنها روبرو هستیم از طرح کلی زیر استفاده کنیم:

  • شناخت سیستم‌ها و پیچیدگی آنها
  • ارزیابی پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت عملکردهایمان
  • ارزیابی شرایط موجود در زمینه ارزش‌های بنیانی انسانی
  • کاهش تأثیر احساسات منفی و جانبداری
  • ایجاد ذهنی پذیرا و مبتنی بر همکاری و نگرش فروتنانه عقلی 
  • بررسی مزایا و معایب یک دوره از عملکرد خاص 

در بیشتر موارد، ما بدون ارزیابی پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت رفتار می‌کنیم. وقتیکه یک مشکل خاص را بررسی می‌کنیم، باید به جمعیت‌های متفاوتی که ممکن است تحت تأثیر یک عمل قرار ‌گیرند فکر کنیم. اگر این روند را دنبال کنیم و با آن آشنا شویم، به‌طور طبیعی به طیف وسیع پیامد‌های عملکردهایمان و چگونگی تأثیر آن بر افرادی که در نگاه اول به نظر می‌رسد کاملاً از موضوع دورند فکر می‌کنیم. ما همچنین باید به اینکه چگونه مشکلات با ارزش‌های اولیه انسانی مرتبط‌اند و چگونه راه حل‌ها می‌توانند رشد فردی، اجتماعی و جهانی را ارتقاء دهند، توجه کنیم.

جامعه و تعامل جهانی می‌تواند به‌ شدت از رویکرد ذهنی پذیرا و علاقه‌مند به همکاری با دیگران، آموختن از آنها و احترام قائل شدن برای دیدگاه‌ها، عقاید، دانش و تجربیات آنها متأثر باشد. گفتگوی سالم زمانی اتفاق می‌افتد، که ما به این امر توجه کنیم که دیگران نیز برای دست یافتن به جایگاهی که دارند، حتی اگر آن جایگاه با جایگاه ما کاملاً متفاوت باشد، منطق‌ و تجربه‌شان را به‌کار می‌برند. بدون تواضع روشنفکرانه و برخورداربودن از ذهنی پذیرا، گفتگو و اجماع دوجانبه غیرممکن است، و چه بسا گفتگو به بحث بی‌نتیجه و جدال قدرت انحطاط یابد.

می‌توانیم تعداد اندکی از مشکلات جدی را به‌طور انفرادی‌ و بدون همکاری یا کار کردن با دیگران حل کنیم. لازمه آن این است که عقاید و ارزش‌هایمان را با دیگران مطرح کنیم. تعامل با جامعه و جهان به شدت از طریق توانایی اظهار موقعیتمان، سؤال کردن، آموختن از دیگران و مشارکت سازنده در بحث میسر می‌شود. توانایی ایجاد ارتباط واضح و آشکار بر مبنای تفکر انتقادی و ارزش‌های عمیق و صحبت کردن به روشی نیروبخش و الهام‌بخش، حتی به نمایندگی از کسانی‌ که جایگاهی برای اظهار نظر ندارند، برای همه ما به عنوان شهروندان جهانی و رهبران تحول‌ آفرین یک مهارت قوی است. 

خلاصه 

در دو قسمت اول، یاد گرفتیم که احساساتمان را بررسی و به‌طور هماهنگ با خانواده‌، دوستان و همکارانمان به مشارکت بگذاریم. در این قسمت سوم و نهایی، شروع کردیم به درک وابستگی درونی جهان، چگونه همه انسان‌ها به‌طور مشترک آرزوی کسب شادی و اجتناب از رنج دارند و چگونه عملکرد ما می‌تواند به تغییرات وسیع جهانی منجر شود.

جهانی که در آن زندگی می‌کنیم پیچیده است. ما به‌عنوان افراد بزرگسال، گاه اینطور به نظرمان می‌رسد که می‌توانیم بدون کمک دیگران زنده بمانیم. مثل این احساس که همنوعان ما در سرتاسر جهان از هیچ اهمیتی برخوردار نیستند ـ به هرحال، با ما بسیار متفاوت‌اند. اغلب موارد، شاید ایجاد تغییرات جدی در دنیا  غیرممکن یا بسیار دشوار به نظر برسد. وقتیکه واقعیت شرایط‌‌مان را درک کنیم ـ وقتیکه این را درک کنیم که همه غذایی که می‌خوریم، لباس‌هایی که می‌پوشیم و ماشین‌هایی که سوار می‌شویم نتیجه کار دیگران است، ما به‌طور طبیعی نسبت به آنها احساس قدردانی می‌کنیم. وقتیکه می‌بینیم این انسان‌های همنوع ما آرزوی شادی دارند، همچنانکه ما آرزو داریم، آنگاه آرزو می‌کنیم که آنها هم مانند ما خوشحال باشند. سرانجام، با علم به اینکه کارهای کوچک می‌توانند در کنار هم قرار گیرند تا نتایج بزرگتری کسب کنند، ما اطمینان می‌یابیم که هر کار سازنده‌ای که انجام دهیم ـ مهم نیست که چقدر کوچک باشد ـ می‌تواند برای دنیا مفید باشد.

 این برنامه آموزشی فقط برای این نیست که خوانده و فراموش شود؛ ما باید، نقطه به نقطه، آن را تمرین کنیم. ما انسان‌ها با هم متفاوت هستیم، اما هر یک از ما وقتیکه در پیمودن مسیرمان با افراد بیشمار و شرایط اجتماعی گوناگون مواجه می‌شویم، چالش‌های متفاوتی را تجربه می‌کنیم. وقتیکه به مدیریت فراز و نشیب‌های زندگی می‌رسد، تفاوت میان رفتارهایی که ناشی از علائق فردی است و آنها که ناشی از علائق دیگران می‌باشد، واضح است. با آگاهی زیاد از انگیزه‌ها و جانبداری‌هایمان و توانایی مدیریت واکنش‌ها و بررسی انتقادی شرایط‌مان، می‌توانیم همه مشکلاتی  که با آنها مواجه می‌شویم را بررسی کنیم و از عهده آنها برآییم. می‌توانیم پیش برویم و همه پتانسیل‌های فوق‌العاده‌مان را تشخیص دهیم تا بتوانیم نیرویی برای خوبی باشیم: خوبی برای خودمان، خوبی برای دیگران و خوبی برای دنیایی وسیعتر. 

اگر دوست دارید درباره این مطلب بیشتر بیاموزید به متن کامل چهارچوب آموزه‌های اس ای ای مراجعه کنید تا درباره سایر برنامه‌های مرکز علم تعمق و اخلاقیات مبتنی بر شفقت اطلاع پیدا کنید.   

Top