آموزه‌ اس ای ای: ایجاد مهارت‌های اجتماعی

آموزه‌های اجتماعی، عاطفی و اخلاقی، دانشگاه اموری، چهارچوب خلاصه‌شده

برنامه آموزه‌های اجتماعی، عاطفی و اخلاقی، توسط مرکز علم تعمق و شفقت مبتنی بر اخلاقیات در دانشگاه اموری ایجاد شده است. هدف از این برنامه تعلیم افراد، گروه‌های اجتماعی و جوامع بزرگتر است که از لحاظ عاطفی و اخلاقی سالم باشند و احساس مسئولیت کنند. در قسمت دوم آموزه‌ اس ای ای: ایجاد مهارت‌های اجتماعی، مهارت‌هایی را می‌آموزیم که رفاه و هماهنگی را در ارتباط با دیگران افزایش می‌دهند.

در قلمرو فردی مهارت‌های سواد عاطفی و تنظیم خود را می‌آموزیم. بدون تردید، همچنان که در زندگی پیش می‌رویم، این مهارت‌ها منافع بسیاری برای ما خواهند داشت. به هر حال، انسان به‌طور طبیعی موجودی اجتماعی است، پس برای ما ارتباط با دیگران از اهمیت یکسانی برخوردار است. در گذشته چنین آموزش داده می‌شد که صفات اجتماعی با انسان زاده می‌شوند و تغییرناپذیرند، اما تحقیقات علمی اخیر نشان می‌دهند که می‌توان با آموختن، تأمل و تمرین‌های مشخص آنها را ایجاد کرد. منظور از «اجتماع» واکنش‌های درونی ناگهانی و واکنش‌های درون یک اجتماع در مقیاس کوچک، مانند مدرسه، اداره، خانواده یا همسایگان است. جوامعی در مقیاس بزرگتر مانند شهر، یک جامعه یا جهان به طور کلی در سومین و آخرین قلمرو یعنی، جهانی، آمده‌اند. 

آگاهی، شفقت و مشارکت در مسائل اجتماعی

در بسیاری موارد قلمرو اجتماعی به قلمرو فردی شباهت دارد، با این تفاوت که به‌جای تمرکز بر خودمان بر دیگران متمرکز هستیم. بار دیگر اشاره می‌کنم، ما در سه قلمرو یعنی آگاهی، شفقت و مشارکت حرکت می‌کنیم. در اینجا آگاهی به معنی آگاهی بنیادی درباره دیگران است. ما به دیگران نیاز داریم و عملکردمان بر دیگران تأثیر می‌گذارد. این آگاهی همچنین شامل درک این است که ما به‌عنوان انسان با دیگران چه اشتراکاتی داریم و چه تفاوت‌هایی. شفقت شامل به‌کار گرفتن دانشی است که در قلمرو فردی کسب کرده‌ایم تا دیگران و احساساتشان را درک کنیم، در این حالت کمتر به‌طور واکنشی عمل می‌کنیم و به قضاوت دیگران نمی‌پردازیم. ما این بصیرت را به کار می‌بریم تا صفات اجتماعی از جمله قدردانی، بخشش، بخشندگی و فروتنی را گسترش دهیم. سرانجام، جنبه مشارکت شامل این است که این آگاهی و بصیرت را با هم به‌کار گیریم تا بیاموزیم چگونه به‌طور مثبت و سازنده با دیگران مرتبط شویم. بنابراین، می‌توان این سه جزء قلمرو اجتماعی را به اینصورت دید: 

  • آگاهی بین فردی 
  • شفقت نسبت به دیگران 
  • مهارت‌های ارتباط  

آگاهی بین فردی 

در عین حال که همه ما به‌طور طبیعی تمایل داریم که بر منافع شخصی محدودمان متمرکز باشیم، ارتباط با دیگران و توجه به بیشترین منفعت برای آنها مهارتی است که می‌توان در طول زمان آموخت. این هم برای دیگران و هم برای خود ما منفعت فراوانی به همراه دارد. مثلاً، به ایجاد احساس قدردانی از دیگران، احساس تندرستی و همچنین احساس وابستگی منتهی می‌شود. آگاهی بین فردی از طریق سه موضوع اصلی پوشش داده شده است: 

  • توجه به واقعیت اجتماعی‌‌مان
  • حضور در واقعیت مشترکمان با دیگران 
  • قدردانی از تنوع و تفاوت 

توجه به واقعیت اجتماعی‌‌مان عبارت است از توانایی تشخیص طبیعت اجتماعی ذاتی‌مان و اهمیت دیگران و نقشی که آنها در زندگی ما بازی می‌کنند. حضور در واقعیت مشترکمان با دیگران شامل قدردانی از اشتراکات با دیگران در سطحی اصولی است، از قبیل خواستن شادی و اجتناب از رنج. آخرین مورد قدردانی از تنوع و تفاوت عبارت است از احترام قائل شدن برای تنوع، منحصر به فرد بودن و درک تفاوت بین افراد و گروه‌ها، و اینکه ببینیم آنها چگونه به زندگی جمعی ما چیزی می‌افزایند.

 توجه به واقعیت اجتماعی‌‌مان

چنانکه گفته شده «هیچ انسانی جزیره نیست.» واقعیت این است که ما انسان‌ها موجودات اجتماعی هستیم و افراد بیشماری در زندگی ما نقش بازی می‌کنند، چه این را تشخیص دهیم یا نه. این حقیقت بنیادی که دیگران وجود دارند  و، همچون ما، دنیا را مانند یک سوژه‌ تجربه می‌کنند گاه از ذهن ما دور می‌شود. این، می‌تواند به افتادن ما در تله این اندیشه منجر شود که ما تنها موجوداتی هستیم با خواسته‌ها و نیازها‌‌یی که باید مورد توجه قرار گیرند، و غیره.

 برای شروع از افرادی آغاز می‌کنیم که ما را چنان که هستیم شکل داده‌اند، و آنهایی که در آینده بر ما تأثیر می‌گذارند. مثلاً، می‌توانیم به همسرمان، یا کسانی که نیازهای اولیه ما را برآورده و از ما حمایت می‌کنند فکر کنیم. دیگران با ما همراه‌اند. در سطحی وسیعتر، تعداد بیشماری از افراد غذاهایی که می‌خوریم را پرورش می‌دهند و لباس‌هایی که می‌پوشیم را تهیه می‌کنند. واکنش نشان دادن بر این حقایق زمینه را برای قدردانی، همدردی و شفقت آماده می‌کند. 

 حضور در واقعیت مشترکمان با دیگران

 فراسوی این حقیقت که دیگران وجود دارند و برای ما [امکاناتی را] فراهم می‌کنند، لازم است این را درک کنیم که آنها نیز زندگی عاطفی دارند. اساس قدردانی از دیگران با تشخیص شباهت‌های بنیادی افزایش می‌یابد و اینکه هیچ تفاوتی نباید مانع از سپاسگزاری ما از دیگران شود. ما بر شباهت‌هایی متمرکز می‌شویم که نیازهای اولیه انسان را تشکیل می‌دهند. دیگران نیز مانند ما آرزو دارند که در رفاه باشند و نمی‌خواهند رنج ببرند. آنها زندگی عاطفی دارند که شامل خواسته‌ها، نیازها، ترس‌ها، امیدها و غیره است. آنها هم بیمار می‌شوند، محدودیت‌هایی دارند، با مشکلات مواجه می‌شوند و لذت‌ها و موانع را تجربه می‌کنند. تشخیص این اشتراکات مانند مهارتی است که می‌تواند ایجاد شود و به عادت تبدیل گردد.

وقتیکه اندازه خاصی از سواد عاطفی را در وجود‌مان پرورش دهیم، که شامل نقشه ذهنی و آگاهی عاطفی از اول شخص [یعنی خودمان] می‌باشد، ذکر شباهت‌هایی که با دیگران داریم آسان است. در عین‌حال، باید به بررسی این امر بپردازیم که دیگران  در چه جنبه‌هایی با ما شباهت ندارند. اگرچه همه افراد خواسته‌ها، نیازها، ترس‌ها و امیدهایی دارند اما الزاماً خواسته، نیاز یا ترس‌شان با ما یکسان نیست. این حقیقت باید ذکر و پذیرفته شود. به‌علاوه، دیگران در زندگی تجربه‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی دارند و از دانش متفاوتی بهره‌مندند. که می‌توان از همه آنها قدردانی کرد. در عین حال که شباهت‌هایمان را قدر می‌دانیم، اگر تفاوت‌هایمان را تشخیص دهیم، این، درکی نسبت به خودمان و دیگران ایجاد می‌کند که جنبه مهمی از مهارت ارتباط می‌باشد.

قدردانی از تنوع و تفاوت

یکی از واقعیت‌های مشترک بین ما این است که همه ما منحصر به ‌فرد هستیم و متفاوت و اینکه ما به گروه‌های اجتماعی تعلق داریم که ویژگی‌های خاصی دارند و از سایر گروه‌ها متمایز‌ند. هر یک از ما به شکلی متفاوت بزرگ شده‌ایم، شرایط خانوادگی متفاوتی داریم و از تجربیات منحصر به فردی که دیدگاه‌ها، رویکردها و الهامات ما را شکل می‌دهند، برخوداریم. 

بنابراین، تنوع، بخشی از واقعیت مشترک ماست و می‌تواند مورد قدردانی قرار گیرد ـ چیزی که به‌جای آنکه ما را از هم دور کند، می‌تواند ما را در کنار هم قرار دهد. احترام قائل شدن برای تفاوت‌ها و شیوه‌ای که تفاوت‌ها به زندگی جمعی ما کمک می‌کنند، یک آگاهی بسیار مهم در دنیای کثرت‌گرا و جهانی ماست. این، اساسی برای همدردی و شفقت واقعی ایجاد می‌کند.

شفقت نسبت به دیگران

همه صفات اجتماعی می‌توانند از شفقت نسبت به دیگران و کمک به آنها ریشه بگیرند. حال آنکه، آگاهی از خود می‌تواند طیف وسیعی از ویژگی‌های اجتماعی ایجاد کند، شفقت کمک می‌کند تا آنها را در زمینه‌ای اخلاقی قرار دهیم. سه روش برای پرورش شفقت در دیگران وجود دارد:

  • درک احساسات و عواطف دیگران در شرایط 
  • قدردانی و ایجاد مهربانی و شفقت
  • قدردانی و ایجاد سایر خواسته‌های اخلاقی

درک احساسات و عواطف دیگران در شرایط

عدم درک احساساتمان می‌تواند به قضاوت در باره خودمان منجر شود؛ همچنین، وقتیکه می‌بینیم دیگران به شیوه‌ای عمل می‌کنند که ما آن را نمی‌فهمیم یا مورد تأییدمان نیست، به‌طور طبیعی واکنشی توأم با قضاوت نشان می‌دهیم. همانطور که درک اینکه چگونه احساسات ما ناشی از خواسته‌ها و نیازهایی است که ما را به پذیرش خود و شفقت نسبت به خود سوق می‌دهد، در مورد دیگران نیز چنین است.

اگر این را درک کنیم که رفتارهای سایر افراد ناشی از احساساتشان است و اینکه این احساسات در شرایط ایجاد می‌شوند وناشی از نیازهای نهفته‌اند، این می‌تواند، به‌ جای خشم و قضاوت، به همدردی و شفقت بیانجامد. در اینجا، تمایل ما این است که بهانه‌ای برای رفتار نامناسب‌ نداشته باشیم، اما دیگران و احساساتشان را در سطحی انسانی درک کنیم.

قدردانی و ایجاد مهربانی و شفقت

شاید این واضح به نظر برسد که ما باید شفقت را بر خشونت برتری دهیم، اما هنوز به سادگی می‌توان با این واقعیت بنیادی بیگانه شد. با توجه به تجربیات خودمان و نمونه‌هایی که در تاریخ موجود است می‌توان دید چگونه خود ما بیشتر مواقع ارزش شفقت را ندانسته‌ایم. در طول تاریخ، نمونه‌های بیشماری دیده می‌شود که نشان می‌دهد انسان‌ها خشونت دیگران را پذیرفته‌اند یا به آسانی رفتارهای خشونت‌آمیز خودشان را نادیده گرفته‌اند.

شفقت اصل بسیار قدرتمندی است که می‌تواند برای ما بسیار مفید باشد، اما اینکه به ذهنمان دستور دهیم که شفقت پیشه کند نتیجه‌بخش نیست. ما باید این را بفهمیم که شفقت شامل چیست و شامل چه چیزی نیست، و ارزش آن را به‌عنوان چیزی که می‌خواهیم ایجاد کنیم، بدانیم. معمولاً این روش آسانتر است که با محبّت شروع کنیم یعنی قبل از آنکه بخواهیم به ایجاد شفقت بپردازیم ـ نسبت به دیگران رویکردی توأم با توجه و لطف داشته باشیم.  

تعریف شفقت عبارت است از آرزوی از میان رفتن رنج دیگران. اگرچه بسیاری از افراد شفقت را جنبه اصلی وجود انسان نمی‌دانند، اما مطالعات به ریشه‌های ژنتیک شفقت اشاره دارند. همه پستانداران و پرندگان برای زنده ماندن به مراقبت مادرشان نیاز دارند، حقیقت این است که آنها بعد از تولدشان نمی‌توانند به تنهایی زندگی کنند. رفتارهای ایثارگرانه در انواع گوناگون، از جمله پستانداران، که شامل انسان نیز می‌باشد، پیوند متقابل ایجاد می‌کند که منجر به زنده ماندن و شکوفا شدن افراد و گروه‌ها می‌شود. بنابراین، شفقت، به اشکال گوناگون، موجب زنده ماندن است. این توضیح می‌دهد که چرا انسان‌ها از اولین سال‌های جوانی خواهان محبّت‌اند و چرا ما نسبت به شفقت، حتی در سطح فیزیولوژیکی، چنان واکنش مثبتی داریم.    

قدردانی و ایجاد سایر خواسته‌های اخلاقی 

گذشته از شفقت، می‌توانیم تمایلاتی از قبیل قدردانی، بخشش، قناعت، فروتنی، صبر و سایر تمایلات را پرورش دهیم. نقطه تشابه بین همه اینها عبارت است از اینکه به کیفیت‌های درونی ـ به‌ جای مادیات یا آنچه اکتساب می‌کنیم ـ بازمی‌گردند آنها در زندگی منفعت و شادی ایجاد می‌کنند. تمرکز بر ارزش قائل شدن برای مردم و قدردانی از اینکه آنها چگونه زندگی ما را غنی می‌سازند نقطه مقابل این عقیده است که ارتقاء خود و کسب ثروت به شادی درازمدت می‌انجامد. ما باید بدانیم که این کیفیت‌های درونی تا چه اندازه حائز اهمیت‌اند و قدردان آنها باشیم. مطالعات نشان می‌دهند که ارتباط عمیقی بین قدردانی و شادی وجود دارد که هم در کودکان و هم در بزرگسالان دیده می‌شود حال آنکه پس از کسب سطح خاصی از امکانات مادی، رضایت از بین می‌رود. در زندگی، قدردانی نه تنها به رضایت بیشتر می‌انجامد بلکه پادزهر قدرتمندی برای پیام‌های مادی است که توسط رسانه‌های اجتماعی، تبلیغات و تلویزیون داده می‌شود. 

افراد دیگر به اشکال گوناگون به ما منفعت می‌رسانند اما لازم نیست که مزایای آن را تجربه کنیم. ما از آنچه دیگران انجام نداده‌اند نیز قدردانی می‌کنیم ـ آنها از ما چیزی ندزدیده‌اند، به ما صدمه نزده و به ما توهین نکرده‌اند. در سطحی پیشرفته‌تر، ما حتی می‌توانیم از منافعی که دیگران به ما می‌رسانند حتی وقتی به شیوه‌ای صدمه‌زننده رفتار می‌کنند، قدردانی کنیم. ما می‌توانیم مثال‌هایی از افرادی بیاوریم که مشقت‌های فراوانی را تحمل کرده‌اند اما زنده مانده‌اند و دیدگاه‌شان را تغییر داده و توانسته‌اند زندگی شاد و مفیدی داشته باشند. در ضمن اینکه نباید از رفتارهای نادرست دیگران چشم پوشی کنیم، این توانایی که دیدگاهی نوین داشته باشیم روشی نیرومند برای آزاد کردن خشم، رنجش و نفرت است. بررسی روش‌هایی که دیگران به ما منفعت می‌رسانند می‌تواند پیوندی قوی برای ارتباط با دیگران باشد.

وقتیکه به مضرات رویکرد خودمحوری و اینکه چگونه رفاه ما به رفتارهای توأم با محبّتی که دیگران نشان می‌دهند وابسته است، توجه کنیم، به‌طور طبیعی احساس حق‌شناسی می‌کنیم. 

همچنین باید احساس همدردی داشته باشیم، یعنی توانایی تشخیص و حساس بودن نسبت به تجربیات دیگران، که شامل لذّت‌ و اندوه می‌باشد. بیشتر ما به‌طور خودکار نسبت به دوستان و کسانی که دوستشان داریم احساس همدردی می‌کنیم، اما این امکان نیز وجود دارد که این احساس را وسعت دهیم و بی‌طرف باشیم. وقتیکه همدردی را با علم به اینکه دارای شباهت‌های بنیادی مشترک هستیم ترکیب کنیم، همدردی واقعی ایجاد می‌شود که کمتر با محدودیت جانبدارانه همراه است. ارتباط توأم با همدردی عبارت است از تلاش برای درک دیدگاه‌ها و شرایط آنها. مثلاً، به جای گفتن « این فرد خودخواه است،» می‌توانیم بگوییم «می‌توان رفتارش را خودخواهانه دانست.» این به ما کمک می‌کند تا اینکه همیشه او را خودخواه نبینیم و مواردی را که با عدم خودخواهی همراه است تشخیص دهیم. 

در عین‌حال که شباهت‌هایمان را با دیگران بررسی می‌کنیم و احساس قدردانی و همدردی را افزایش می‌دهیم، به‌طور طبیعی شروع به بخشیدن می‌کنیم. وقتیکه انتظارات غیرواقعی‌مان را کنار بگذاریم و خودمان را بپذیریم، رها کردن خشم و رنجشی که نسبت به دیگران داریم آسان می‌شود. بخشش هدیه‌ای است که به دیگران می‌دهیم. 

مهارت‌های ارتباط  

ما به‌طور منظم در میان فعل و انفعالات پیچیده اجتماعی، از درام‌های خانواد‌گی گرفته تا دوستان و مسائل اداری، حرکت می‌کنیم. توانایی پذیرش تنظیمات اجتماعی برای کسب شادی و موفقیت ضروری است. تندرستی در درازمدت به‌طور برجسته‌ای با توانایی شکل دادن و حفظ ارتباط مثبت و بامعنی مرتبط است و همچنین توانایی تشخیص و پایان دادن به روابط مضر. 

دو بخش این دوره ـ آگاهی از طبیعت اجتماعی‌مان، ترکیب شده با درک احساسات دیگران در شرایط ـ زمینه‌ای فراهم می‌کنیم که از طریق آن می‌توانیم مهارت‌ها،‌ رفتارها و تمرین‌های واقعی را ایجاد کنیم که به تندرستی خودمان و دیگران منجر شوند. حتی اگر رفتار ما در همدردی و شفقت ریشه دارد، گاه عملکرد ما خلاف آن را ثابت می‌کند. شاید نیتمان خوب باشد اما [رفتارمان] می‌تواند به ایجاد مشکل برای خودمان و دیگران منتهی شود. ما می‌توانیم با کسب تجربه بیشتر این امر را به حداقل برسانیم. ما می‌توانیم به‌طور فعالانه مهارت‌هایی که آموخته‌ایم را تمرین کنیم تا مجسم و طبیعی شوند. ما می‌توانیم در چهار زمینه آموزش ببینیم:

  • گوش دادن همدلانه
  • ارتباط ماهرانه
  • کمک به دیگران
  • تحول در درگیری  

گوش دادن همدلانه

گوش دادن همدلانه عبارت است از اینکه به دیگران با ذهنی آزاد گوش دهیم و به دلیل واکنش‌های عاطفی ذهنمان را نبندیم. این، زمینه در احترام و قدردانی از سایر افراد دارد، حتی اگر دیدگاه آنها از دیدگاه ما متفاوت باشد. ما می‌توانیم گوش دادن همدلانه را با «گوش دادن عمیق» تمرین کنیم حالتی که سعی می‌کنیم چند دقیقه بدون توصیه یا قضاوت به دیگران گوش دهیم. یا می‌توانیم افرادی که با ما اختلاف نظر دارند را تماشا کنیم یا به آنها گوش دهیم، آنوقت مکث کنیم و قبل از اینکه واکنش عاطفی نشان دهیم، جمله آنها را تکرار کنیم. 

گوش دادن همدلانه باید با بذل توجه همراه باشد، نه تنها توجه سطحی، بلکه به زمینه نیازها و آرزوها نیز توجه شود، چه بسا که آنها زمینه‌ای برای درک مفهوم آنچه مردم می‌گویند فراهم کنند.

ارتباط ماهرانه

گوش کردن بسیار مهم است، در ضمن آن، باید بتوانیم آنچه را که می‌خواهیم بگوییم  به روشی مطرح کنیم که هم برای خودمان و هم برای دیگران توأم با ملاحظه، سازنده و نیروبخش باشد. مفهوم «ارتباط نیروبخش» به توانایی ما بازمی‌گردد که بتوانیم محترمانه و واضح، نه تنها از طرف خودمان، بلکه از طرف کسانی که شاید نتوانند حرفشان را بزنند، صحبت کنیم. مباحثه می‌تواند ابزار بسیار قدرتمندی باشد. مثلاً، می‌توانیم تصمیم بگیریم که با دوستانمان مباحثه کنیم و جانب کسی را بگیریم که معمولاً با او مخالفیم. از آنجا که ما به عنوان یک انسان تمایل داریم که کسانی را که با ما مخالف‌اند غیر مشروع و غیرانسانی نشان دهیم، چنین تمرین‌هایی می‌توانند به ما کمک کنند تا تواضع، کنجکاوی علمی و حس مشترک انسانی را تمرین کنیم.

کمک به دیگران

گوش کردن  و ارتباط اصل می‌باشند، اما روش‌های بیشمار دیگری وجود دارد که می‌توان به دیگران کمک کرد.

کمک به دیگران باید متناسب با نیازهای آنان و همچنین متناسب با توانایی ما باشد. از خدمات اجتماعی گرفته تا انجام داوطلبانه «اعمال محبّت‌آمیز اتفاقی،» مطالعات نشان می‌دهد که کمک به دیگران بیشتر از کمک گرفتن از آنها، به سلامتی خود ما کمک می‌کند.

ما می‌توانیم مقداری وقت صرف کنیم و در روند کمک به دیگران واکنش نشان دهیم: اینکه وقتی این کار را انجام می‌دهیم چه احساسی داریم، از آن چه می‌آموزیم، چگونه می‌توانیم آن را افزایش دهیم و کمک ما چه تأثیری بر آن افراد دارد. سرانجام، می‌توانیم این را بررسی کنیم که دیگران برای سلامت طولانی مدت‌شان به چه نوع کمکی، فراتر از آنچه ممکن است سطحی به نظر برسد، نیاز دارند.

تحول در درگیری 

ما خواه ناخواه در زندگی‌ دچار تضاد می‌شویم. تضاد به خودی خود بد نیست؛ اما اینکه بیاموزیم چگونه تضاد را، هم برای خودمان و هم برای دیگران، بررسی کنیم، امری ضروری است. حل تضاد تنها بخشی از مسیر به سوی تحول در شرایط و ارتباطات است که می‌تواند سلامت را برای هر دو طرف افزایش دهد. برای این منظور، ما باید بتوانیم به‌طور سازنده به درگیری‌ها پاسخ دهیم و ارتباطی چند جانبه، مصالحت‌جویانه و صلح‌آمیز ایجاد کنیم.

آرامش درونی مانند زیربنایی برای آرامش بیرونی است. همچنین، مصالحت درونی می‌تواند به مصالحت بیرونی منتهی شود. کنار آمدن با دنیای درونی‌مان امکان تحول موفقیت‌آمیز در درگیری را افزایش می‌دهد. بدون ایجاد تواضع، همدلی، شفقت، بخشش و عدم جانبداری و تشخیص انسانیت مشترکمان تغییر در اختلاف و حل کردن آن، اگر ناممکن نباشد، دشوار است. در جایی که این مهارت‌ها وجود دار‌ند، وظیفه حل مشکل می‌تواند به تجربه‌ای دگرگون کننده برای همه افرادی که با آن درگیرند، تبدیل شود.

خلاصه 

در اولین بخش این دوره، ما به سواد عاطفی ‌پرداخته‌ایم تا خودمان را بهتر درک کنیم. در دومین بخش، از این درک بهره بردیم تا با دیگران مشارکت کنیم یعنی با: خانواده‌، دوستان، همکاران و غریبه‌هایی که با آنها مواجه می‌شویم. ایجاد مهارت‌های ارتباطی به اصول محبّت و شفقت وابسته است. وقتیکه مهارت‌های اجتماعی را به اندازه کافی تمرین کنیم، دیگر برایمان تعدادی تکنیک نخواهند بود؛ آنها به نتیجه طبیعی حس قدردانی و توجه به دیگران تبدیل می‌شوند. وقتیکه استراتژی‌های مثبت را در شرایط اجتماعی بپذیریم و تمرین کنیم، نه تنها روابط ما هماهنگ‌تر خواهند شد، بلکه شادتر می‌شویم و [خواسته‌هایمان] محقق می‌شوند.

اگر دوست دارید درباره این مطلب بیشتر بیاموزید به متن کامل چهارچوب آموزه‌های اس ای ای مراجعه کنید تا درباره سایر برنامه‌های مرکز علم تعمق و اخلاقیات مبتنی بر شفقت اطلاع پیدا کنید.

Top