چگونه و چرا راه طبقه‌بندی شده بودایی را دنبال کنیم

لام ـ ریم چیست و چگونه از آموزه‌های بودا اکتساب شده است؟

راه طبقه‌بندی شده لام ـ ریم روشی است برای دستیابی و درآمیختن آموزه‌های اولیه بودایی با زندگی‌مان. بودا ۲۵۰۰ سال قبل با گروهی از راهب‌ها زندگی کرد و بعد از آن عده‌ای از راهبه‌ها به آنها پیوستند. او نه تنها به جامعه‌های بودایی مشخصی آموزش می‌داد، بلکه به خانه‌های مردم نیز دعوت می‌شد، آنها ابتدا از او پذیرایی می‌کردند و سپس او سخنرانی می‌کرد. 

بودا همیشه با روشی که آن را «ابزاری ماهرانه» می‌نامیم، تدریس می‌کرد، یعنی روشی که دیگران قادر به درک موضوع باشند. این بسیار ضروری بود زیرا سطوح متفاوتی از هوش و پیشرفت‌های معنوی وجود داشته و هنوز وجود دارد. این به موضوعات متفاوت بودا و سطوح مختلف آن اشاره می‌کند.

بسیاری از پیروان بودا حافظه‌های عالی داشتند. در آن زمان، چیزی نوشته نمی‌شد و راهب‌ها آموزه‌های بودا را به ذهن می‌سپردند تا به نسل‌های بعد منتقل شوند. سرانجام، آموزه‌ها نوشته و سوترا نام گرفتند. قرن‌ها پس از آن، بسیاری از استادان بزرگ سعی کردند که آن مطالب را تنظیم کنند و بر آنها شرح بنویسند. آتیشا، یکی از استادان هندی که در قرن یازدهم به تبت سفر کرده بود، الگویی اولیه، به نام لام ـ ریم ـ برای آن آموزه‌ها ارائه داد. 

الگوی آتیشا روشی را ارائه می‌داد که به وسیله آن هر فردی می‌توانست به جانب حالتی از یک بودا پیشرفت کند. اینکه سوتراها را به‌طور گزینشی بخوانیم به ما راهی برای آغاز، یا روشی برای دست یافتن به روشنگری ارائه نمی‌دهد. همه مفاد آنجا هستند، اما کنار هم گذاشتن آنها کار ساده‌ای نیست.

این دقیقاً کاری است که لام ـ ریم با ارائه مطالب آموزشی، با نظمی طبقه‌بندی شده، انجام می‌دهد. بعد از آتیشا، نمونه‌هایی متفاوت، با توضیحات بیشتر، در تبت نوشته شد. ما به نسخه‌ای که در قرن پانزدهم به وسیله تسونگخاپا، که مفصل‌ترین تفسیر را نوشته بود، می‌پردازیم. یکی از عالی‌ترین ویژگی‌های تفسیر او این است که شامل نقل قول‌هایی از سوتراها و تفسیرهای هندی است، از این روی می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که او چیزی را بدون ذکر ارجاء نمی‌گوید.

ویژگی فوق‌العاده‌ای که در تفسیر تسونگخاپا وجود دارد این است که او همه نکات را به‌طور مفصل و منطقی توضیح می‌دهد، در نتیجه ما بر اساس عقل و منطق‌مان اطمینان بیشتری به اعتبار این آموزه‌ها پیدا می‌کنیم. ویژگی تسونگخاپا این بود که برخلاف نویسنده‌های قبل از خودش که سعی می‌کردند نکات دشوار را نادیده بگیرند، او بر توضیح نکات دشوار متمرکز می‌شد.  

از چهار سنت بودایی، سنت معروف به «گلونگ» را تسونگخاپا پایه‌گذاری کرده است.

معنی راه معنوی چیست و چگونه آن را بسازیم؟

واقعاً سؤال این است که چگونه یک راه معنوی بسازیم؟ در هند روش‌های متعددی آموزش داده شد. روش‌هایی برای گسترش تمرکز که، مثلاً، در زمان بودا در دیگر سنت‌های هندی متداول بودند. این چیزی نیست که او پیدا کرده یا خودش درست کرده باشد. همه با این موافق‌اند که ما نیاز داریم بتوانیم تمرکز و دیگر جنبه‌های آن را در زندگی معنوی‌، به منظور پیشرفتمان، پیاده کنیم.

بودا، به‌طور طبیعی، توضیحات متعددی برای درک نکته‌هایی برای پیشرفت‌مان ارائه داده است، اما درک اهداف معنوی مطلبی خاص است. انگیزه ما و اینکه در مراحل متعدد چه کاری انجام دهیم، اصول بنیانی این اهداف معنوی است.

لام ـ ریم اصطلاحی است که برای این ادبیات به‌کار می‌رود، ترجمه «لام» راه است و «ریم» به مراحل طبقه‌بندی شده این راه ارجاع دارد. این راه حالت‌های متفاوت ذهن است که با نظمی مرحله‌بندی شده باید پیشرفت کنند تا به هدفمان دست یابیم. این مثل زمانی است که سفر می‌کنیم؛ مثل اینکه بخواهیم از رومانی به ایتالیا برویم و پس از آن به هند یعنی هدف نهایی‌مان. اما شاید اول از ترکیه، ایران و کشورهای دیگر عبور کنیم تا اینکه سرانجام به هند برسیم. 

انگیزه‌های معنوی: معنی قائل شدن برای زندگی‌مان

در لام ـ ریم مرحله‌بندی به انگیزه ما اشاره دارد که بر اساس آنچه در بودیسم آمده دو چیز متمایزند. انگیزه به هدف یا قصد خاص ما و احساسی که ما را به سوی اکتساب آن پیش می‌برد اشاره دارد. حتی دقیق‌تر می‌توان گفت که برای ما دلیلی برای رسیدن به آن هدف و انگیزه‌ای که ما را به سوی آن سوق می‌دهد، وجود دارد. 

این در زندگی روزمره مفهوم پیدا می‌کند؛ ما در مراحل متفاوت زندگی اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنیم. مثلاً، می‌خواهیم تحصیل کنیم یا شریک زندگی‌مان را ملاقات کنیم، یا شغلی خوب پیدا کنیم و غیره. در همه این کارها هم احساسات مثبت وجود دارد و هم احساسات منفی و این از یک فرد تا فرد دیگر متفاوت است. در هر حال، ارائه انگیزه‌های مدرج چیزی است که می‌توان در زندگی روزمره به‌کار گرفت.

در خصوص انگیزه‌های معنوی نیز همان مورد صدق می‌کند. اینها حالت‌های ذهنی هستند که با زندگی روزمره ما مرتبط‌اند. ما با زندگی‌مان چه می‌کنیم؟ خوب یک «سطح جهانی»‌ وجود دارد، جایی که ما خانواده، مشاغل و ... را کسب کرده‌ایم، اما برای پیشرفت سطح معنوی‌مان چه کاری انجام می‌دهیم؟ این بر چگونه زندگی کردن‌مان اثر می‌گذارد. این بسیار مهم است که این دو جنبه زندگی‌مان با هم در تضاد یا با هم ناسازگار نباشند، بلکه این دو باید به‌طوری با هم هماهنگ باشند.

نه تنها هماهنگ بودن آنها لازم است، بلکه هر یک از آنها باید از دیگری حمایت کند. زندگی معنوی‌مان باید به ما توان این را بدهد که زندگی دنیایی‌مان را پیش ببریم، زندگی دنیایی‌مان نیز باید برایمان منابعی را تهیه کند که به پیشرفت زندگی معنوی‌مان منتهی شود. هر آنچه در این مراحل طبقه‌بندی شده لام ـ ریم می‌آموزیم بایستی در زندگی روزمره‌مان پیاده شوند.

تبدیل شدن به فرد بهتر 

ما با تمرین‌های بودایی که در اینجا ارائه شده‌اند چه کاری انجام می‌دهیم؟ به طور کلی، تمرین‌های بودایی را می‌توان در چند کلمه خلاصه کرد. به زبانی ساده، ما روی خودمان کار می‌کنیم تا فرد بهتری شویم. شاید اصطلاح «فرد بهتری شدن» با قضاوت همراه باشد، به هیچوجه قضاوتی در کار نیست. مطلب این نیست. ما فقط داریم سعی می‌کنیم که بر رفتارهای مخرب و احساسات منفی‌مان مثل خشم، حرص، خودخواهی و ... که همه از آنها برخورداریم، غلبه کنیم. 

بودیسم تنها دین، فلسفه یا تمرینی نیست که بر چنین هدفی متمرکز است. ما این هدف را در مسیحیت، اسلام، یهودیت، هندویسم و در برنامه‌های بشردوستانه نیز می‌یابیم. این در همه جا وجود دارد. روش‌های بودایی، مانند آنچه در این موارد می‌یابیم، می‌تواند به ما کمک کند تا به هدف ارائه یک رویکرد برای فرد بهتر شدن در راه مرحله‌بندی شده دست یابیم. 

برای آنکه «فرد بهتری» شویم، ابتدا باید انگیزه کنار گذاشتن رفتار مخرب در ما ایجاد شود، یعنی جاییکه به دیگران صدمه می‌زنیم. به این منظور، لازم است به تمرین خویشتن‌داری بپردازیم. وقتیکه بتوانیم در سطحی عمیق‌تر خویشتن‌دار باشیم، آنگاه می‌توانیم بر دلائل رفتارهای مخربمان مثل: خشم، حرص، وابستگی، حسادت، نفرت و غیره متمرکز شویم و بر آنها غلبه کنیم. برای انجام این کار، لازم است بدانیم این احساسات منفی از کجا نشأت می‌گیرند و چگونه عمل می‌کنند. به این طریق، ما می‌توانیم انواع درکی را در خودمان افزایش دهیم که کمک می‌کنند این احساسات آزاردهنده را کم کنیم یا از بین ببریم. 

پس از آن، می‌توان به سطحی عمیق‌تر رسید و بر همه چیزهایی که این احساسات آزاردهنده را افزایش می‌دهند غلبه کرد، از طریق شناخت خودخواهانه و خودمحورانه فکر کردن است که فقط به خودمان می‌اندیشیم. ما معمولاً اینطور فکر می‌کنیم «من باید همیشه راه خودم را بروم.» وقتیکه نتوانیم آنچه را که می‌خواهیم انجام دهیم عصبانی می‌شویم. اگرچه همیشه می‌خواهیم همه چیز طوری باشد که ما می‌خواهیم، چرا باید اینطور باشد؟ هیچ دلیلی وجود ندارد بجز اینکه ما می‌خواهیم آنطور باشد. همه افراد همانطور فکر می‌کنند و همه ما نمی‌توانیم درست فکر کنیم.

ما به تدریج و در طی زمان، به نقطه‌ای دست می‌یابیم که می‌توانیم بر بیشتر این مشکل‌سازان بنیانی غلبه کنیم. وقتیکه آن را تجزیه و تحلیل کنیم، درمی‌یابیم که خودخواهی ما به مفهوم «من» و «خود» من وابسته است. به عبارت دیگر، درک ما از چگونه زندگی کردن‌مان بر این عقیده است که «من چیزی خاص هستم،» مثل اینکه هر یک از ما مرکز جهان هستیم، مهمترین فردی که به دیگران وابسته نیست. ما باید این دریافت را تجزیه و تحلیل کنیم زیرا مسلماً چیزی نادرست و تحریف شده در مورد آن وجود دارد. این همان چیزی است که راه مدرج به آن اشاره دارد.

سطوح رو به پیشرفته انگیزه: دارما ـ لیت

روش‌هایی که بودا آموزش داده است برای چنین اهدافی بسیار مفیدند. ما اساساً، دلیلی برای اجتناب از رفتارهای مخرب و احساسات منفی مانند خشم و خودخواهی داریم. احتمالاً دلیل این است که ما می‌فهمیم که وقتی تحت تأثیر چنین چیزهایی عمل می‌کنیم، این خوشایند نیست و برای خودمان و دیگران مشکل ایجاد می‌کند. ما چنین مشکلاتی نمی‌خواهیم!

ما همچنین می‌توانیم به این مشکل‌ساز به شکل مدرج نگاه کنیم. اگر من به شکلی خاص رفتار کنم، آن هم اکنون برای من مشکلات و سختی‌هایی ایجاد می‌کند. مثلاً، اگر ما با فردی بجنگیم و او را مجروح کنیم، خودمان نیز صدمه می‌بینیم و به زندان می‌افتیم. در سطحی عمیق‌تر، می‌توانیم به نتایجی که رفتار مخرب‌مان در دراز مدت ایجاد می‌کند نگاه کنیم، زیرا می‌خواهیم علاوه بر دوری از مشکلات کنونی از مشکلات آینده نیز اجتناب کنیم، ما می‌خواهیم از ایجاد مشکل برای خودمان و خانواده‌مان و آنهایی که دوستشان داریم، دوستان و جامعه‌مان نیز دوری کنیم. همه اینها در محدوده این زندگی است. برای آنکه قدمی فراتر بگذاریم، می‌توانیم به طوری شاملتر نگاه کنیم، مثل اینکه بخواهیم از ایجاد مشکل برای نسل‌های آینده، مثل مشکل گرم شدن زمین، خودداری کنیم.

با وجود همه این انگیزه‌ها، منظور این نیست که وقتی انگیزه‌های بعدی را ایجاد کردیم، انگیزه‌های پیشین را کنار بگذاریم بلکه آنها را به هم می‌افزاییم. اینها اصول عام راه مرحله‌بندی شده است. آنچه در بالا توضیح داده شد، «دارما ـ لیت» نام دارد. آن آموزه‌های بودایی را نشان می‌دهد، یعنی «دارما» در خصوص زندگی کنونی، بدون آنکه نامی از تولد دوباره برده شود. من این اصطلاحات «دارما لیت» و «دارما چیز واقعی» را درست کرده‌ام تا با کوکاکولا لیت و کوکاکولا واقعی که شکر دارد موازی باشد.

فکر‌کردن به پیشرفت این زندگی یعنی تردید نسبت به منفعت تجدید حیات   

«دارما» یک کلمه سنسکریت است که به آموزه‌های بودا ارجاع دارد. «لیت» به این معنی نیست که اشکالی در آن وجود دارد، فقط به نیرومند نبودن آن اشاره دارد و اینکه نسخه اصلی نیست. لام ـ ریم که در سنت تبت ارائه شده یک نسخه واقعی است، اما شاید برای بسیاری از ما که در ابتدای راه هستیم بسیار پیشرفته باشد. زیرا در این نسخه گمان بر این است که ما کاملاً به تولد دوباره معتقدیم و همه مطالبی که ارائه شده بر این فرض استوارند که تولد دوباره‌ای وجود دارد. ما، با این دیدگاه، شروع به کار می‌کنیم تا از مشکلاتی که در زندگی‌های آینده پیش خواهد آمد ممانعت کنیم و از گسترش آنها جلوگیری کنیم.

اگر به زندگی‌های آینده عقیده نداریم، چگونه می‌توانیم در انگیزه گسترش دادن آنها صادق باشیم؟ این میسر نیست. وقتیکه هنوز سؤالاتی درباره اعتقاد به زندگی‌های آینده داریم، پس ما متقاعد نشده‌ایم و حتی آنها را نفهمیده‌ایم، از این روی، لازم است که با دارما لیت شروع کنیم. باید در خصوص اینکه چه تمرینی برای پیشرفت معنوی‌مان انجام می‌دهیم، با خودمان صداقت داشته باشیم. 

احتمالاً، هدف بیشتر ما این است که اندکی این زندگی‌مان را بهبود بخشیم. این هدفی کاملاً معتبر است. این قدم اولیه و ضروری است. وقتیکه در این سطح دارما لیت هستیم، مهم است که به آن اذعان داشته باشیم که آن دارما لیت است نه دارما چیز واقعی. اگر این دو را با هم اشتباه کنیم، بودیسم را به فرم دیگری از درمان یا کمک به خود تقلیل می‌دهیم. این، محدودیت ایجاد می‌کند و برای بودیسم مناسب نیست.

اگرنمی‌فهمیم که دارما چیز واقعی درباره چیست، چه برسد به اینکه صحت آن را باور کنیم، باید به این امر اذعان داشته باشیم. باید ذهنمان را آزاد بگذاریم، فکر کنیم «من مطمئن نیستم که آنها درباره زندگی‌های آینده چه می‌گویند و آیا رهایی درست است یا نه، اما اکنون در سطح دارما لیت کار می‌کنم. وقتیکه بیشتر پیش بروم و مطالعه و مراقبه کنم، شاید بیشتر درباره دارما چیز واقعی بفهمم.» این رویکرد بر اساس احترام قائل شدن برای بودا و عقیده به اینکه او وقتی چنین چیزهایی را تدریس می‌کرد حرف بیهوده نمی‌زد، درست و صحیح است.

ما می‌توانیم این را اذعان کنیم که شاید خودمان ایده‌های خاصی داشته باشیم که زندگی‌های آینده و رهایی را توضیح می‌دهد و از آن دفاع می‌کند، اما چه بسا که آنها کاملاً نادرست باشند و بودا آن تعاریف از پیش تعیین شده و توضیحات را نمی‌پذیرد. بنابراین، آنچه فکر می‌کنیم معنی خاصی دارد، یا آنچه به نظرمان مسخره می‌آید، شاید به نظر بودا نیز مسخره باشد زیرا آن درکی کاملاً نادرست است. مثلاً، اینکه ما مانند یک روح هستیم که بال دارد و از بدن پرواز می‌کند و دوباره وارد آن می‌شود، چیزی است که بودا نمی‌پذیرد. او این باور که ما می‌توانیم خداوند قادر باشیم را نیز قبول نمی‌کند.

 مزایای تفکر با دیدگاه تولدهای بی‌آغاز

بیشتر روش‌هایی که در اینجا ذکر شد می‌تواند در خصوص دارما لیت یا دارما چیز واقعی به کار رود. اما، روش‌های دیگری وجود دارد که لازمه به‌کار بردن آنها درک زندگی‌های آینده است. مثلاً اینکه بتوانیم عشقی یکسان نسبت به همه داشته باشیم، یکی از روش‌ها این است که تشخیص دهیم همه تولدهای بی‌آغاز داشته‌اند و تعداد موجودات محدود است. در ادامه این نقطه آغاز، این منطق ایجاد می‌شود که در یک نقطه یا نقطه‌ای دیگر هر موجودی مادر ما بوده است، و مادر هر فرد دیگر. ما نیز مادر هر موجود دیگری بوده‌ایم. هر فردی به آسانی می‌تواند به این منطق ریاضی دست یابد که آغازی وجود ندارد اما تعداد موجودات محدود است. اگر زمان بی‌انتها  باشد و موجودات نیز نامحدود آنگاه نمی‌توان آن را به این شکل اثبات کرد.

بدون شک، این موضوع بسیار پیچیده‌ای است، خصوصاً اگر قبلاً هرگز به تولدهای نامحدود فکر نکرده باشیم. بر اساس تولدهای نامحدود می‌توان به عشق مادرانه‌ای که همه موجودات به ما نشان داده‌اند اندیشید و قدردان آن بود و سعی کنیم مهربان باشیم و در مقابل نسبت به آنها عشق بورزیم. بر این اساس یک پیشرفت کلی حاصل می‌شود. بخشی از این روند مربوط به زمان است، اینکه در چه زمانی این فرد یا فرد دیگر مادر ما بوده است. اینکه مادرمان را به مدت ده دقیقه، ده روز، یا ده سال ندیده باشیم اما او هنوزمادر ماست. همچنین، اگر به مدت ده دوره زندگی او را ندیده باشیم، او هنوز مادر ماست. این یک روش تفکر است که، اگر به تولد دوباره عقیده داشته باشیم، می‌تواند به ما کمک کند. بدون این عقیده این بی‌فایده خواهد بود.

این نوع فکر وقتیکه درباره پشه، نه فقط انسان‌ها، فکر می‌کنیم نیز قابل ارائه است. این پشه در زندگی‌ پیشین مادر ما بوده، زیرا تولد دوباره می‌تواند به هر شکلی که فعالیت ذهنی وجود دارد اتفاق بیافتد. یک نسخه دارما لیت هم وجود دارد، جایی که می‌توانیم ببینیم چگونه هر فردی می‌تواند ما را به خانه بیاورد، از ما مراقبت کند و به ما غذا بدهد. همه افراد توان انجام این کار را دارند؛ وقتیکه سفر می‌کنیم، با غریبه‌هایی مواجه می‌شویم که نسبت به ما بسیار مهربانند و سعی می‌کنند از ما پذیرایی کنند. مهم نیست که آن فرد یک مرد است یا یک زن، همه افراد می‌توانند نسبت به ما مانند یک مادر رفتار کنند. یک کودک وقتیکه بزرگ می‌شود می‌تواند از ما مراقبت کند. این می‌تواند بسیار مفید باشد، حتی اگر محدودیتی وجود دارد، زیرا این سخت است که فکر کنیم این پشه می‌تواند من را به خانه ببرد و مثل یک مادر از من مراقبت کند.

این تا حدی نشان می‌دهد که چه روش‌هایی می‌توانند در سطوح دارما لیت و دارما چیز واقعی به‌کار روند. هر دو این روش‌ها بسیار مفیدند، اما نسخه دارما لیت محدود است. دارما چیز واقعی دنیای وسیعتری از احتمالات را در اختیار ما قرار می‌دهد. فارغ از اینکه کدام سطح را به‌کار ببریم، نکته اصلی این است که آن را در زندگی روزمره به کار بگیریم. وقتیکه در ترافیک مانده‌ایم، یا در یک صف طولانی منتظریم، و نسبت به دیگران عصبانی می‌شویم یا صبرمان را از دست می‌دهیم، می‌توانیم همه آنها را به صورت مادرمان ببینیم. می‌توانیم به آن در خصوص زندگی‌های پیشین فکر کنیم یا زندگی‌ کنونی، این به ما کمک می‌کند تا خشم‌مان را آرام کنیم و صبرمان را افزایش دهیم. اگر مادرمان در صف جلوتر از ما ایستاده بود، مطمئنم به هیچوجه از اینکه او قبل از ما کارش را انجام دهد ناراحت نمی‌شویم. حتی چه بسا از اینکه او کارش زودتر انجام شود خوشحال هم می‌شویم. ما به اینصورت می‌توانیم آنچه درک کرده‌ایم را در زندگی به‌کار ببریم. پیشرفت در این حالت‌های ذهنی نباید محدود به زمانی باشد که روی کوسن‌مان نشسته‌ایم، بلکه باید آن را در زندگی روزمره به‌کار بگیریم.

مراقبه روشی برای کار کردن روی خودمان

روند دارما به عنوان کارکردن روی خودمان توصیف شده است، این دقیقاً کاملاً همان معنی را می‌دهد. با مراقبه در اتاقی ساکت و فضایی کنترل شده، سعی می‌کنیم این نوع درک و حالت مثبت ذهن را پیاده کنیم. ما از نیروی خیالمان استفاده می‌کنیم تا به کمک به دیگران و ایجاد نگرش سازنده نسبت به آنها فکر کنیم. من فکر می‌کنم در هنگام مراقبه نگاه کردن به عکس دیگران روشی معتبر است، اگرچه این روش به هیچوجه روشی سنتی نیست. ۲۵۰۰ سال قبل آنها عکس افراد را نداشتند و من فکر می‌کنم به‌کار گرفتن تکنولوژی به دور از اشکال است. وقتیکه به اندازه کافی با حالت مثبت ذهن آشنا شویم، سعی می‌کنیم آن را در زندگی روزمره به کار ببریم. این کل هدف ماست. اینکه وقتی روی کوسن‌تان نشسته‌اید افکاری توأم با عشق داشته باشید اما نسبت به خویشاوندان یا همکاران‌تان عصبانی شوید، نتیجه مورد نظر نیست. بنابراین، ما نباید تمرین‌های مراقبه‌ را به منظور فرار از زندگی به کار ببریم، مثل وقتیکه می‌خواهیم چند دقیقه خودمان را آرام کنیم. اگر به نوعی سرزمین خیالی پناه ببریم و به چیزهایی فوق‌العاده فکر کنیم نیز نوعی فرار کردن است. تمرین مراقبه باید کاملاً متفاوت باشد؛ ما آموزش می‌بینیم تا با مشکلات موجود در زندگی مقابله کنیم.

این کار دشواری است و ما نباید خودمان را گول بزنیم، یا اجازه دهیم که تبلیغات ما را با این اندیشه که این روشی سریع و آسان است، فریب دهند. غلبه یافتن بر خودخواهی و سایر احساسات مخرب کار آسانی نیست، زیرا آنها بر مبنای عادات بسیار بسیار عمیقی قرار دارند. تنها روش برای غلبه بر آنها این است که نگرش‌مان را نسبت به چیزها تغییر دهیم تا خودمان را از سرگردانی که این حالت‌های مخرب ذهن را افزایش می‌دهد نجات دهیم.

ویدئو: متیو ریچارد ـ «شفقت را در عمل به‌کار بردن»
برای خواندن زیرنویس‌ها لطفاً روی آیکن «سی سی» که در گوشه سمت راست پایین صفحه ویدئو می‌باشد کلیلک کنید. برای عوض کردن زبان زیرنویس، لطفاً روی آیکن «تنظیمات» و پس آن روی «زیرنویس‌ها» کلیلک کنید و زبان مورد نظرتان را انتخاب کنید.

خلاصه

تمرین بودیسم می‌تواند به دو بخش دارما لیت و دارما چیز واقعی تقسیم شود. با تمرین دارما لیت می‌خواهیم کیفیت این زندگی را از طریق مهیا کردن خودمان با ابزار ذهنی بهبود بخشیم تا بتوانیم با مشکلاتی که زندگی بر ما تحمیل می‌کند، بهتر مواجه شویم. هیچ اشکالی در دارما لیت وجود ندارد، درست مثل کوکاکولا، هرگز مانند آن چیز واقعی خوشمزه نخواهد بود.

آموزه‌های لام ـ ریم به هیچیک از ایده‌هایی که در دارما لیت بررسی شده اشاره نمی‌کند، زیرا فرض بر عقیده به زندگی‌های گذشته و آینده است. البته، اینکه خواهان بهبود زندگی‌هایمان باشیم و به فرد بهتری تبدیل شویم قدم لازمی است در مسیر تمرین دارما چیز واقعی.

Top