بررسی موضوع
تصاویر نظامیگری در آیین بودایی
شاکیامونی بودا در طبقه جنگاوران هند به دنیا آمد و برای توصیف سفر روحانی خود اغلب از استعارههای نظامی استفاده میکرد. او آن پیروزمند بود که نیروهای شیطانی (مارا) ناآگاهی، دیدگاههای تحریفشده، احساسات ناراحت کننده و رفتار شتابزده کارمایی را شکست داد. شانتیدوا، استاد هندی آیین بودایی در قرن هشتم میلادی در سراسر تعامل در سلوک بودهیساتوااستعاره جنگ را به دفعات به کار گرفته است: دشمنان واقعی که باید از پای درآیند احساسات و رویکردهای آزاردهندهای هستند که در کنه ذهن پنهان شدهاند. تبتیها واژه سانسکریت آرهات را که به معنی موجودی رهایی یافته است، به دشمن نابود کن ترجمه کردهاند، یعنی کسی که دشمنان درونی را نابود ساخته است. از این نمونهها چنین برمیآید که در بودیسم دعوت به «جنگی مقدس» موضوعی کاملا روحانی و باطنی است. اما کالاچاکرا تنترا یک بعد بیرونی دیگر را هم آشکار ساخت.
افسانه شامبهالا
بر اساس روایات کهن، بودا در سال ۸۸۰ پیش از میلاد در آندهرا، در جنوب هند، کالاچاکرا تنترارا به سوچاندرا که پادشاه شامبهالا بود و به هند سفر کرده بود و نیز به همراهان او تعلیم داد. پادشاه سوچاندرا این آموزهها را به سرزمین شمالی خویش برد و از آن زمان تا کنون این آموزهها رواج و محبوبیت یافتند. در سال ۱۷۶ پیش از میلاد، یعنی هفت نسل بعد از پادشاهی سوچاندرا، پادشاه دیگری به نام منجوشری یاشاس رهبران دینی شامبهالا و به ویژه مردان خردمند برهمن را گرد هم آورد تا برایشان پیشگویی کند و به آنها هشدار دهد. هشتصد سال پس از آن تاریخ، یعنی در سال ۶۲۴ بعد از میلاد، دینی غیرهندی در مکه ظهور میکند. به دلیل نبود اتحاد در میان مردم پیرو برهمنها و لاقیدی در پیروی درست از احکام نوشتههای مقدس ودیک، بسیاری پس از آنکه با تهاجم رهبران دین جدید روبهرو شدند، آن را پذیرفتند. برای پیشگیری از این خطر منجوشری یاشاس با اعطای قدرت کالاچاکرا به اهالی شامبهالا آنها را در یک «کاست واجرا» با هم متحد کرد. این پادشاه با این کار اولین کالکی شد – یعنی اولین نگهدارنده کاست. او سپس نسخه کالاچاکرا تنترا را تالیف کرد و این همان نسخه از کالاچاکرا تنترا است که اکنون موجود است.
مهاجمان غیر هندی
از آنجا که اسلام در سال ۶۲۲ پس از میلاد، یعنی دو سال پیش از تاریخ پیش بینی شده در کالاچاکرا به وجود آمد، بیشتر پژوهشگران آن را همان دین غیرهندی میدانند که گفته شده بود. توصیفات دیگری که از این دین در بخشهای دیگر کالاچاکرا آمده – از جمله کشتن دام در حین ذکر نام خدای دین، ختنه مردان، زنان با حجاب و اقامه پنج بار نماز در روز رو به سوی سرزمین مقدس این دین – این نتیجهگیری را تأیید میکند.
عبارت سانسکریتی که به ازای واژه غیرهندی به کار رفته است در اینجا ملچا melccha (به تبتی لالو lalo) است که به معنی کسی است که به زبانی نامفهوم و غیرسانسکریتی سخن میگوید. هندوها و بوداییها هر دو این عبارت را در مورد مهاجمان خارجی شمال هند به کار بردهاند و اولین این مهاجمان مقدونیها و یونانیها در دوران اسکندر کبیر بودند. واژه سانسکریتی مهم دیگری که به کار میرفته تایی (tayi) بوده است که برگرفته از واژهای فارسی است که به عربها اطلاق میشده است، مثلاً در میانه قرن هفتم میلادی در ایران این واژه را در مورد عربهایی که به خاک ایران تجاوز کرده بودند به کار میبردند.
بررسی بیشتر توصیفات کالاچاکرا از مهاجمان غیرهندی نشان میدهد که این توصیفات به احتمال زیاد بر اساس مشاهداتی از پیروان اسماعیلیه ساکن مولتان در اواخر قرن دهم میلادی شکل گرفته و با وصف جنبههایی از ویژگیهای مسلمانان مانوی اواخر قرن هشتم ترکیب شده است. اسماعیلیهای مولتان مانند رعیتهای اسماعیلی دودمان فاطمیه در مصر با خاندان سنی عباسی در بغداد و دوستان سنی غزنوی آنان در شرق افغانستان بر سر چیرگی بر جهان اسلام رقابت داشتند و آنها را به چالش میگرفتند.
پیش گویی جنگی آخرالزمانی
پیشگویی دیگر نخستین کالکی این بود که پیروان آن دین غیرهندی روزی بر هند فرمانروایی میکنند. در سال ۲۴۲۴ بعد از میلاد، پادشاه آنها میکوشد که از پایتختشان در دهلی شامبهالا را فتح کند. در آن هنگام بیست و پنجمین کالکی، رائودراچاکرین به هند هجوم میبرد و در جنگی بزرگ غیرهندیها را شکست میدهد. پیروزی او به نشانه پایان کالیوگا – یا «عصر اختلافات» خواهد بود، عصری که تمرین دارما در طول آن از رونق میافتد. پس از این عصر، دورانی طلایی فرا میرسد که در آن تعالیم، به ویژه تعالیم کالاچاکرا، رونق میگیرد.
معنای نمادین جنگ
در کالاچاکرا تنترای تلخیص شده منجوشری یاشاس توضیح میدهد که جنگ با افراد غیرهندی مکه یک جنگ واقعی نیست، چون جنگ واقعی درون تن است. کی دروبجی، مفسری از فرقه گلوگ در قرن پانزدهم توضیح داده است که سخنان منجوشری یاشاس به آن معنا نیست که پیکاری واقعی برای کشتن پیروان آن دین غیرهندی به راه میافتد. اولین هدف کالکی از توصیف جزئیات جنگ این بوده که برای نبرد درونی میان آگاهی ژرف سعادتمندانه از وجود خلاء و ناآگاهی و رفتار ویرانگر استعارهای فراهم شود.
منجوشری یاشاس به روشنی نمادهای پنهان در استعاره را یک به یک نام میبرد. رائودراچاکرین مظهر «ذهن -واجرا» است یعنی نور شفاف هوشمندترین ذهن. شامبهالا مظهر حالتی از سعادتمندی عظیم است که ذهن -واجرا در آن به سر میبرد. کالکی بودن به معنی آن است که ذهن – واجرا از کمال آگاهی عمیق برخوردار است، یعنی پدیدار شدن همزمان خلاء و سعادت. دو ژنرال رائودراچاکرین، به نامهای رودرا و هانومان، مظهر دو آگاهی عمیق و حمایتکننده هستند که آن دو عبارتند از پراتیکابوداها و شراواکاها. دوازده خدای هندو که در پیروزی در جنگ مؤثر هستند مظهر توقف دوازده پیوند وابسته و دوازده جا به جایی روزانه انفاس کارمایی هستند. این پیوندها و جا به جاییها هر دو ساز و کار سامسارای تداوم یابنده را بیان میکنند. چهار لشکر ارتش رائودراچاکرین معرف خالصترین سطوح چهار نگرش سنجشناپذیر عشق، شفقت، خوشی و برابری هستند. آن نیروهای غیرهندی که مغلوب رائودراچاکرین و لشکریان ارتش او میشوند مظهر اذهان نیروهای کارمایی منفی هستند که نفرت، بداندیشی، کینه و غرض به آنها یاری رسانده است. پیروزی بر آنها مترادف است با رسیدن به راه آزادی و روشنضمیری.
روش تعلیمی بودایی
به رغم تکذیبهای متنی مبنی بر آنکه فراخوانی برای یک جنگ مقدس واقعی در کار نبوده است، به آسانی میتوان این معنای تلویحی که اسلام دینی خشن با مشخصههای نفرت، بداندیشی و رفتار ویرانگرانه است را به عنوان گواهی بر این امر که آیین بودایی ضد اسلام است به کار برد. اگرچه شاید در گذشته بعضی بودائیان واقعاً چنین دیدگاه جانبدارانهای داشتهاند و چه بسا امروز هم شماری از آنها دیدگاههای فرقهگرایانه داشته باشند، میتوان با توجه به یکی از روشهای تعلیمی بودایی ماهایانا از این موضوع برداشتی متفاوت کرد.
به عنوان مثال، متون ماهایانا نظرات خاصی را در مورد ویژگیهای بودیسم هینایانا ارائه کرده است، از جمله تلاش خودخواهانه برای رهاسازی خویش بدون توجه به لزوم یاری به دیگران. هدفی که در نهایت برای رهپویان هینایانا تعیین شده است رهاسازی خویش است و نه رسیدن به روشنضمیری به منظور بهره رساندن به همگان. هرچند که چنین توصیفاتی از هینایانا به پیشداوری منجر شده است، یک بررسی بیطرفانه و عالمانه از مکاتب هینایانا، از جمله تراوادا، نشان میدهد که مدیتیشن در زمینه عشق و شفقت نقشی برجسته دارد. میتوان نتیجه گرفت که ماهایانا از آموزههای واقعی هینایانا کاملاً بیاطلاع بوده است. فرض دیگر هم این است که ماهایانا در اینجا از روشی در منطق بودیستی استفاده کرده است که در برابر نتیجهگیریهای بیهوده موضعگیری میکند تا کمک کند که مردم از خودخواهی مفرط پرهیز کنند. هدف این روش پراسانگیکایی این است که به پژوهندگان هشدار دهد از خودخواهی بپرهیزند.
همین تحلیل در مورد گفتارهای ماهایانا درباره شش مکتب هندوی قرون میانه و فلسفههای جین نیز صدق میکند. همچنین در خصوص گفتارهای مربوط به هر یک از سنن آیینهای بودایی تبتی درباره نظرات یکدیگر و نظرات سنت تبتی و محلی بن (Bon) صادق است. هیچ یک از این گفتارها تصویر دقیقی ارائه نمیدهد. در هر یک از آنها ویژگیهای دیگران با اغراقها و تحریفهایی درآمیخته تا نکات گوناگونی را توضیح دهد.
تلازم پیشگوییها و تاریخ
این امر در مورد اظهارات کالاچاکرا در خصوص بیرحمی اسلام و تهدید بالقوه آن صدق میکند. در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم میلادی، زمانی که تعالیم کالاچاکرا برای اولین بار در هند پدیدار شد، سپاهیان مسلمان واقعاً به خاک چندین سرزمین بودایی تجاوز کردند. بسیاری از بوداییها و هندوها داوطلبانه به اسلام گرویدند تا از پرداخت مالیاتی که میبایست تحت حاکمیت اسلامی برای پایبندی به حفظ دین خود بپردازند معاف شوند. در آن شرایط زمینه برای مبالغه گویی فراهم بود. اگرچه آموزگاران بودایی شاید ادعا کنند که روش پراسانگیکا در استفاده از اسلام برای نشان دادن خطرات معنوی وسیلهای هوشمندانه است میتوان در مخالفت با آنها گفت که این شگرد به خصوص در دوران معاصر سیاستمدارانه نیست.
کیدروبجی افزوده است که جنگ پیشبینی شده میان شامبهالا و نیروهای غیرهندی فقط استعارهای بدون ارجاع به واقعیتی تاریخی در آینده نیست. اگر چنین بود وقتیکه کالاچاکرا تنترا برای اشاره به سیارات و صورتهای فلکی از تمثیلهای درونی استفاده میکند باید چنین نتیجه گیری کنیم که اجرام آسمانی فقط در قالب استعاره وجود دارد و هیچ مرجع بیرونی ندارند. با این حال کیدروبجی همچنین هشدار میدهد که پیش بینی دیگر کالاچاکرا – مبنی بر آنکه دین غیرهندی سرانجام به تمام دوازده قاره سرایت خواهد کرد و آموزههای رائودراچاکرین بر آن غلبه خواهد کرد – نباید جدی گرفته شود. این پیشبینی مربوط به مردمان غیرهندی بخصوصی که پیشتر وصف شد یا عقاید دینی یا رفتار آنها نیست. واژه ملچا (mleccha) در اینجا فقط به نیروهای غیردارمایی و باورهایی که با تعالیم بودا در تضاد هستند اشاره دارد. بنابراین آنچه پیشبینی شده این است که نیروهای ویرانگر مغایر با اعمال معنوی – و نه فقط ارتش مسلمانان – در آینده حمله خواهد کرد و یک «جنگ مقدس» بیرونی علیه آنها ضروری است. پیام ضمنی این پیشبینی این است که اگر روشهای مسالمتجویانه به نتیجه نرسد و جنگی مقدس اجتناب ناپذیر باشد آن نبرد باید همواره بر اساس اصول بودایی مهرورزی و آگاهی عمیق از واقعیت استوار باشد. علیرغم این واقعیت که پایبندی به چنین پیامی هنگام تعلیم سربازانی که بودهیستاوا نیستند عملاً بسیار دشوار خواهد بود، این نکته حقیقت دارد. با این حال اگر جنگ بر اساس اصول غیرهندی نفرت، کینه، بغض و تعصب پیش رود نسلهای آینده میان راه و روش نیاکان خود و نیروهای غیرهندی فرقی نمیبینند. در نتیجه به سادگی راه و روش غیرهندی را در پیش میگیرند.
مفهوم اسلامی جهاد
آیا یکی از شیوههای تهاجم مفهوم اسلامی جهاد است؟ اگر چنین است آیا کالاچاکرا جهاد را به درستی ترسیم کرده است یا صرفا تهاجم غیرهندی شامبهالا را به کار گرفته است تا رفتاری افراط گرایانه را که باید از آن پرهیز کرد نشان دهد؟ برای اجتناب از بدفهمی ادیان دیگر بررسی این پرسشها اهمیت خاصی دارد.
واژه عربی جهاد به معنی نبردی است که در آن انسان باید متحمل رنجها و سختیهایی چون گرسنگی و تشنگی در ماه مقدس رمضان که ایام روزه داری مسلمانان است بشود. کسانی که به چنین نبردی میپردازند مجاهدین خوانده میشوند. این مفهوم یادآور تعالیم بودایی در مورد شکیبایی بودهیساتواها برای تحمل دشواری در راه رسیدن به روشنضمیری است.
مسلمانان سنی جهاد را بر پنج قسم دانستهاند:
(۱) جهاد نظامی، پیکاری تدافعی علیه متجاوزانی است که میکوشند به اسلام آسیب برسانند. این نوع جهاد حملهای تهاجمی به منظور مجبور کردن دیگران به پذیرش دین اسلام نیست.
(۲) جهاد به وسیله داراییها و ثروت به معنی آن است که با بخشش مال و کمک مادی به نیازمندان و فقرا یاری برسانیم.
(۳) جهاد کاری یعنی امرار معاش شرافتمندانه برای تأمین زندگی خود و خانواده خود.
(۴) جهاد علمی یعنی تلاش برای کسب دانش.
(۵) جهاد علیه نفس، جهادی باطنی برای غلبه بر خواستهها و اندیشههایی است که با آموزههای اسلام مغایرت دارند.
مسلمانان شیعی بر جهاد نوع اول تأکید دارند و حمله به دولت اسلامی را با حمله به دین اسلام برابر میدانند. بسیاری از شیعیان جهاد پنجم را که جهاد باطنی معنوی است نیز قبول دارند.
شباهتهای بودیسم با اسلام
میان توصیفات کالاچاکرایی جنگ افسانهای شامبهالا و مبحث اسلامی جهاد شباهتهای قابل توجهی وجود دارد. جنگهای مقدس مسلمانان و بوداییها هر دو راهبردهایی دفاعی برای توقف حملات نیروهای مخاصم بیرونی بوده است و هیچگاه نبردهایی تهاجمی با هدف تغییر دین دیگر مردمان نبودهاند. در هر دو دین واژه نبرد لایههای معنایی باطنی و معنوی دارد که بر نبرد با اندیشههای بد و احساسات ویرانگر دلالت میکنند. در هر دو دین، پیکار باید بر مبنای اصول اخلاقی صورت بگیرد و نه بر پایه تعصب و نفرت. بنابراین با نشان دادن تهاجم غیرهندی شامبهالا به عنوان عملی کاملا منفی، ادبیات کالاچاکرا در واقع از مفهوم جهاد تصویر غلطی ارائه داده است و به شیوه پراسانگیکا آن را تا حد ممکن مبالغه آمیز جلوه داده تا نشان دهد که از چنان موضعی باید پرهیز کرد.
به علاوه همان طور که رهبران متعددی مفهوم جهاد را برای قدرت و سودجویی تحریف کرده و از آن سوءاستفاده کردهاند، شامبهالا و بحث آن درباره جنگ علیه نیروهای بیگانه هم دستخوش تحریف و بهرهبرداری سودجویانه شده است. آگوان دورجییف فقید که از مغولهای بوریات روسیه در قرن نوزدهم و مربی دالایی لامای سیزدهم بود، اعلام کرد که روسیه شامبهالاست و تزار یک کالکی است. او با این کار کوشید که دالایی لامای سیزدهم را متقاعد کند که در نبرد برای تسلط بر آسیای میانه علیه بریتانیای «بیگانه» ("mleccha") با روسیه همپیمان شود.
مغولها به طور سنتی همواره هم شاه سوچاندرای شامبهالا و هم چنگیزخان را تجسمی از واجراپانی میدانستهاند. از این رو جنگیدن برای شامبهالا به منزله نبرد برای سربلندی چنگیزخان و مغولستان است. به همین دلیل بود که سوخه باتور، رهبر انقلاب کمونیستی مغولستان در سال ۱۹۲۱ که علیه حاکمیت بسیار خشن بارون فون اونگرن – استرنبرگ صورت گرفت – این بارون مدافع جنبش روسیه سفید بود و از طرف ژاپن حمایت میشد -با نقل کالاچاکرا از جنگ سربازانش را تشویق کرد که به کالیوگا (عصر شرارت) پایان دهند. او به آنها وعده میداد که در زندگی بعدیشان جزو سپاهیان شاه شامبهالا خواهند بود هر چند که در ادبیات کالاچاکرا هیچ نوشتهای در تأیید این ادعا وجود ندارد. در دهه ۱۹۳۰ که ژاپن مغولستان را در اشغال خود داشت، اربابان ژاپنی به نوبه خود کوشیدند با توسل به فعالیتهای تبلیغاتی مبنی بر این که ژاپن شامبهالاست، حمایت نظامی و وفاداری مغولها را به دست بیاورند.
نتیجهگیری
همان طور که منتقدان بودیسم ممکن است با نادیده گرفتن جنبه باطنی نبرد معنوی کالاچاکرا، بر سوءاستفادههایی که از لایه بیرونی آن میشود تأکید کنند و این کارشان هم بیانصافی نسبت به کل بودیسم است، همین امر در مورد منتقدان ضد مسلمان مفهوم جهاد نیز صادق است. در این جا شاید پند تنتراهای بودایی در مورد مربیان معنوی مفید باشد. کم و بیش هر مربی معنوی آمیزهای از ویژگیهای خوب و بد است. گرچه یک شاگرد نباید خصوصیات منفی مربیش را انکار کند، تأکید زیاد بر آنها فقط موجب خشم و اندوه میشود. در حالیکه اگر یک شاگرد به ویژگیهای مثبت آموزگار خود توجه کند میتواند برای ادامه راه روحانی خود منبع الهامی بیابد.
همین نکته در مورد تعالیم بودایی و اسلامی در زمینه جنگهای مقدس نیز صادق است. هر دو دین شاهد آن بودهاند که وقتی نیروهای ویرانگر پایبندی به دین را تهدید میکنند، از دعوت آنها به نبردی بیرونی بهرهبردای غلط میشود. بدون آنکه بخواهیم چنین بهرهبرداریهای غلطی را انکار کنیم یا در موردشان بزرگ نمایی کنیم، میتوانیم بر مزایای نبرد باطنی که در هر دو دین مورد تأکید بودهاند درنگ کنیم و از آنها سرمشق بگیریم.